نویسنده: دکتر محمد عماره
مترجم: محمد ابراهیم ساعدی رودی
اگر در پی جواب اسلامی سؤال یک تمدن برای یک کره که در آن زندگی میکنیم؟ یا چند تمدن برای مردم و ملتهای آن؟ باشیم، با موضع روشن و قطعی اسلام روبهرو خواهیم شد که تأکید دارد بر این که تکثر و تعدد اصل است، بلکه اسلام تعدد و تکقر گرایی را قانون و سنت ازلی و ابدی و تغییرناپذیر الهی در عرصهی جوامع انسانی و امور عمران بشری قرار میدهد. یگانگی فقط مخصوص خالق یکتاست و بس و غیر خدا، مثل جهانهای هستی طبیعی و امور جوامع بشری و عرصههای تمدن و عمران، همه و همه، بر تعدد و تکثر استوارند. تکثرگرایی سنتی است که در همهی این عرصهها ساری و حاکم است.
به عنوان مثال، قرآن کریم تکثر نژادی و زبانی را آیت و نشانه ای از آیات و نشانههای خدا در جامعهی انسانی میداند:
(وَمِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِّلْعَالِمِینَ ) . [الروم:22]
« و از زمره نشانههای (دالّ بر قدرت و عظمت) خدا آفرینش آسمانها و زمین و مختلف بودن زبانها و رنگهای شما است . بیگمان در این (آفرینش کواکب فراوان جهان که با نظم و نظام شگفتآور گردانند، و در این تنوّع خلقت) دلائلی است برای فرزانگان و دانشوران . »
در اقوام و قبایل هم «تکثرگرایی» وجود دارد که نتیجه اش تمایز بین ملتها و انسانهاست که قرآن کریم دعوت به استفاده از این تمایز و تفاوت در برقراری ارتباط و امکان شناخت میکند:
(یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ). [الحجرات: 13].
« ای مردمان ! ما شما را از مرد و زنی (به نام آدم و حواء) آفریدهایم، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید (و هر کسی با تفاوت و ویژگی خاص درونی و بیرونی از دیگری مشخص شود، و در پیکره جامعه انسانی نقشی جداگانه داشته باشد) . بیگمان گرامیترین شما در نزد خدا متقیترین شما است . خداوند مسلّماً آگاه و باخبر (از پندار و کردار و گفتار شما، و از حال همهکس و همه چیز) است. »
در قوانین و برنامهها و در تمدنها نیز این تکثر وجود دارد که قرآن کریم آن را اصل و قاعدهی ابدی و سنت الهی میداند که باعث سبقت گرفتن از هم در انجام کارهای نیک و رفتن به سوی پاکیها و انگیزهی حرکتی میشود که مسیر ملتهای متمدن را در زمینههای پیشرفت و ترقی روشن و هموار میسازد. پس تعددگرایی سرچشمه و انگیزهی پویایی، ابداع و خلاقیت است و اگر تمایز و تفاوت در میان تمدنها نباشد پویایی، ابداع و خلاقیت از بین میرود:
(وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ یزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ ...). [هود: 118- 119].
« (ای پیغمبری که آزمند بر ایمان آوردن قوم خود و متأسّف بر روی گردانی ایشان از دعوت آسمانی هستی ! بدان که) اگر پروردگارت میخواست مردمان را (همچون فرشتگان در یک مسیر و بر یک برنامه قرار میداد و) ملّت واحدی میکرد (و پیرو آئین یگانهای مینمود، و آنان در مادیات و در معنویات و در انتخاب راه حق یا راه باطل اختیار و اختلافی نمیداشتند . آن وقت جهان به گونه دیگری در میآمد) ولی (خدا مردمان را مختار و با اراده آفریده و) آنان همیشه (در همه چیز، حتّی در گزینش دین و اصول عقائد آن) متفاوت خواهند ماند . (مردمان بنا به اختلاف استعداد، در همهچیز حتی در دینی که خدا برای آنان فرستاده است متفاوت میمانند) مگر کسانی که خدا بدیشان رحم کرده باشد (و در پرتو لطف او بر احکام قطعی الدلاله کتاب خدا متّفق بوده، هرچند در فهم معنی ظنّی الدلاله آن که منوط به اجتهاد است، اختلاف داشته باشند) و خداوند برای همین (اختلاف و تحقّق اراده و رحمت) ایشان را آفریده است ...».
تا آن جا که برخی از مفسران این اختلاف و آن تکثر را علت آفرینش میدانند و تصریح میکنند که معنی آیه این است که:
« و برای اختلاف آنان را آفرید »!
(... لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِن لِّیبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الخَیرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَینَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ). [المائده: 48].
« ... (ای مردم !) برای هر ملّتی از شما راهی (برای رسیدن به حقائق) و برنامهای (جهت بیان احکام) قرار دادهایم . اگر خدا میخواست همه شما (مردمان) را ملّت واحدی میکرد (و بر یک روال و یک سرشت میسرشت، و لذا راه و برنامه ارشادی آنان در همه امکنه و ازمنه یکی میشد) و امّا (خدا چنین نکرد) تا شما را در آنچه (از شرائع) به شما داده است بیازماید (و فرمانبردار یزدان و سرکش از فرمان منّان جدا و معلوم شود) . پس (فرصت را دریابید و) به سوی نیکیها بشتابید (و به جای مشاجره در اختلافات به مسابقه در خیرات بپردازید و بدانید که) جملگی بازگشتتان به سوی خدا خواهد بود، و از آنچه در آن اختلاف میکردهاید آگاهتان خواهد کرد (و هر یک را برابر کردار خوب یا بد پاداش و پادافره خواهد داد) ».
پس تعدد و تکثرگرایی انگیزه ای است برای پذیرش آزمایشها و سختیهای مسابقهی ابداع و ابتکار در میان مسابقه دهندگانی که از شریعتها، برنامهها و تمدنهای متفاوت برخوردارند.
روش اسلام در این سبقت جوییها تدافعی است نه تنش زدایی. آن هم در چهارچوبهایی که اسلام قرار داده است. بدیهی است که غیاب تعددگرایی و در نتیجه غیاب این تدافع تمدنی و تحریک اجتماعی به معنی مرگی است که منجر به برچیده شدن ابداع و ابتکار میشود:
(... وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ ...). [البقرة: 251].
« ... و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نکند، فساد زمین را فرا میگیرد ... ».
(... وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً ...). [الحج: 40]
« ... اصلاً اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دفع نکند (و با دست مصلحان از مفسدان جلوگیری ننماید، باطل همهجاگیر میگردد و صدای حق را در گلو خفه میکند، و آن وقت) دیرهای (راهبان و تارکان دنیا) و کلیساهای (مسیحیان) و کنشتهای (یهودیان)، و مسجدهای (مسلمانان) که در آنها خدا بسیار یاد میشود، تخریب و ویران میگردد ... ».
این موضع اسلام است، موضعی که طرفدار تکثر در نژادها، قومها، ملتها، شریعتها، راه و روشها و تمدنهاست.
و این موضع در حاکمیتی که مردمش دارای ادیان و مذاهب متفاوت و زبان و نژادهای مختلف بودند عملاً اجرا شد. چنین منطق متمایزی مرز اندیشههای تئوریک را درنوردید و به تمدنی واقعی و زنده بدل گشت، در حالی که مردود دانستن تعددگرایی از طرف غرب روی دیگر سکهی تاریخ تمدن است، غرب حتی تعددگرایی را در مذاهب مسیحیت مردود میدانست، چه رسد به تعددگرایی در همهی ادیان!
نظرات